بابا چقدر این کلاس فوتوشاپ گنده و گندتر اینکه بغل دست کسی بشینی که بیشتر از تو حالیشه.را به را هم کم بیاری.مرده شوره هر چی هنر دیجیتاله ببرن.   

عذاب وجدان:حسود حسود بدبخت .مهم اینه که یادبگیری اگه همه چیزو از اول بلد بودی که نمیرفتی کلاس. 

نتیجه اخلاقی:وقتی دلتون پره و دارین درد دل می کنین.عذاب وجدانتون رو اینویزیبل کنین(به زبون خودمون یعنی خفش کنین)

دیروز اینو تو آرشیو قدیمیم پیدا کردم اولین تصویر سازیم وقتی هنرستان میرفتم.آخی...ناز بشی

این یه داستان دنباله داره که فعلا لازم نیست بگم از کیه ولی اسمش رو نمی دونیم چی بزاریم.پس فعلا اسمش همون نمی دونم.اگه کسی چیزی به ذهنش رسید بگه

یه روزی...

یه روز یه آدم خیلی با خدا و خوبی که تمام زندگی شو وقف راه خدا کرده بوده و خیلی با انصاف بوده تمام خوانواده اش رو از دست می ده اما ذره ای هم ایمانش به حکمت خداوند کم نمی شه اما یه روز از خداوند یه در خواست می کنه:خداوندا من در تمام عمرم به تو ایمان داشتم حتی در بدترین شرایط ذره ای از ایمانم به تو کم نشده فقط یه چیز ازت می خوام اینکه یه کاری کنی تا من تو لاتاری برنده شم.چند سالی میگذره و هیچ اتفاقی نمی افته و بلاخره اون مرد می میره و به بهشت میره و در مقابل خداوند می ایسته و میگه خدایا من از تو فقط یه در خواست کردم و تو اون رو اجابت نکردی.خداوند لبخندی زد و گفت فرزندم من آماده بودم تا این درخواست تو رو اجابت کنم اما کافی بود که تو فقط یه بلیط لاتاری بخری...